خوب بو بکش پدرجان

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۲۳
    254
  • ۰۱/۰۴/۱۳
    253
  • ۹۹/۱۲/۲۹
    249
  • ۹۹/۱۲/۰۹
    -
  • ۹۹/۱۲/۰۷
    248
  • ۹۹/۱۲/۰۵
    247
  • ۹۹/۰۹/۱۴
    245

Unknown

يكشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۰، ۰۴:۱۴ ب.ظ

یادم نمانده است...

اما به یاد دارم که

آخرین بار در راهی

آواز می خواندم !

مادرم می گفت :

از ترس راه شعری نخوان

که در آن ،

گوشت و  پوست و خون و استخوان باشد ،

زیرا که

به عشق گوشت و پوست و  خون و استخوان

سگ های لاغر زادگاهت

سال هاست آواره ی خیالاتند !

و اکنون به جای پارس

در پشت هر راهُ و بی راهه یی ،

زوزه می کشند !

گفتم می روم

ودر مرام ما

رفتن مردن بود

و حالا سال هاست که مُرده ام

در پشت سیم ها و سنگ ها...

 

دانلود

 

حسین پناهی

نظرات  (۴)

نوستالوژی روستایی است . همین ! امًا ناب ایرانی ...
پاسخ:
خودش که گفت: روستا زود تموم می شه. یه چیزی بنویس زود تموم نشه.
قضیه چیه؟ نفهمیم گرفته!
پاسخ:
قضیه که چی عرض کنم!
سبک تر از بادسفری خواهم آغاز کرددر برگ های بی تفاوتیو بی تفاوت تر از هر سبز رویش بی سببخواهم گذشتتا کوه های تنهاییکه میخ های زمین اندبرای ثبت بر صلیب کهکشانمن بادی سر در گریبانمشاهد ثبت زمینم منو زندگیِ هر روزِ آفتاب و برگاز: Hojjat Bodaghi
پاسخ:
هر روز
آنکه زود تمام شد او بود و البته امثال بندهپناهی شاعری نیست که در صحنه ادبیات ایران ماندگار شود و زود تمام می شود . شما نسبت به ایشان هم نوستالوژی دارید ! ...
پاسخ:
من با ایشان زندگی کردم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی