خوب بو بکش پدرجان

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۲۳
    254
  • ۰۱/۰۴/۱۳
    253
  • ۹۹/۱۲/۲۹
    249
  • ۹۹/۱۲/۰۹
    -
  • ۹۹/۱۲/۰۷
    248
  • ۹۹/۱۲/۰۵
    247
  • ۹۹/۰۹/۱۴
    245

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۸
خرداد

گوساله‌ی مرده

زبان زدن‌های مادر

خستگی

 

آلیس فرمپتون

۲۰
خرداد
سه تار، ساز اختناق است. ویولن ساز دموکراسی. از بس صداش لاجون است؛ بغض فروخورده است انگار؛ طنین مخفی ترس و شیدایی. می گویند یک نفر شنونده برایش کم است، دونفر زیاد. اما دیده بودم حوالی سه صبح که همه ی اشباح مدرنیته در خواب اند و دیگر نه صدای رفت و آمد ماشینی هست نه صدای دور و درهم کارخانه ای، چنان رسا می شود این صدا که باید خفه اش کنی از ترس همسایه. دیده بودم که اگر وسیله اش نکنی برای رونق دکان، رازهایش را پرده در پرده باز می کند برتو. آخر، زن است این ساز(از پشت نگاهش کن، موهاش را بافته است انگار) و حساس است همانقدر که هر زنی. قهر می کند با تو. راه نمی دهد تو را به خودش اگر که نادیده بگیری اش. چقدر هم که اهل حسادت است این ساز! وقت هایی که بازی در می آورد ساز دیگری بگیری دستت، ببین چطور راه می آید با تو. به خود می گفتم این صدایی را که نیمه شبان بیرون می خروشد از این ساز چطور می شود شبانه روزی کرد؟ چطور می شود سه تاری ساخت جادویی؟سه تاری که به یک زخمه زرد و سبز و آبی و قرمز کمانه ی رنگینی از صدا را بیفشاند توی فضا. دیده بودم این ساز با زبان راز سخن می گوید، گفتم از اهل راز شوم مگر نصیبم شود آن سه تار جادویی؛ سه تاری که در میانه ی کار بگوی: « تو ساز نزن جیگر. خسته می شی. تو فقط مرا بگیر توی بغل، خودم می زنم برات.»
      پس لباس نجاران به تن کردم. گفتم دست به اره و چوب و تیشه برم شاید مسیح در راه است...

عباس معروفی

 

۱۴
خرداد

سرانجام

بازگو کیستی

ای قدرتی که به خدمتش کمر بسته ام

قدرتی که همواره خواهان شر است

اما همیشه عمل خیر می کند

 

گوته - فاوست