خوب بو بکش پدرجان

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۲۳
    254
  • ۰۱/۰۴/۱۳
    253
  • ۹۹/۱۲/۲۹
    249
  • ۹۹/۱۲/۰۹
    -
  • ۹۹/۱۲/۰۷
    248
  • ۹۹/۱۲/۰۵
    247
  • ۹۹/۰۹/۱۴
    245

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۸
مرداد

من، به کف دستم عصای بی برگم را گرفته ام.

سینه ای نجوا کنان در آفتاب خوابیده.

همه ی پنجره ها مژگانی مثل زنان دارند.

برج کلیسا، چون انگشت نشانه، رو به سوی آخرین ابر سفید کوچک دارد.

سکوت پس از هیاهو. بعدش مسیح می گذرد و صدا می فروشد.

چکاوک، منقار ساعت هفت را می بوسد.

رگباری از خروس های باد نما در هواست.

گوش های قاطری که خودش را نمی توان دید- شب را به خود باز می خوانند.

نور روی یقه ام رنگ می بازد.

ساعتی است که تولد تنهای چراغ های خیابانی آغاز می شود.

کسی کلید ستاره ها را می زند.

و این چیزی است که قصد اثباتش را نداشتم.

 

بونوئل