خوب بو بکش پدرجان

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۲۳
    254
  • ۰۱/۰۴/۱۳
    253
  • ۹۹/۱۲/۲۹
    249
  • ۹۹/۱۲/۰۹
    -
  • ۹۹/۱۲/۰۷
    248
  • ۹۹/۱۲/۰۵
    247
  • ۹۹/۰۹/۱۴
    245

Unknown

پنجشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۰، ۱۱:۴۰ ب.ظ

با تو حیات و زندگی بی​تو فنا و مردنا

زانک تو آفتابی و بی​تو بود فسردنا

 

خلق بر این بساط​ها بر کف تو چو مهره​ای

هم ز تو ماه گشتنا هم ز تو مهره بردنا

 

گفت دمم چه می​دهی دم به تو من سپرده​ام

من ز تو بی​خبر نیم در دم دم سپردنا

 

پیش به سجده می​شدم پست خمیده چون شتر

خنده زنان گشاد لب گفت درازگردنا

 

بین که چه خواهی کردنا بین که چه خواهی کردنا

گردن دراز کرده​ای پنبه بخواهی خوردنا

نظرات  (۹)

خیلی خوشحالم که دوباره نوشتی. خیلی خیلی خوشحالم. امیدوارم همیشه سالم باشی
پاسخ:
مرسی
  • نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم؟ در این سراب فنا چشمه حیات منم؟
  • دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکنچون خمشان به گنه روی بر اسمان مکن باده خاص خوردهای نقل خلاص خوردهایبوی شراب می زند خربزه در دهان مکنرو ترش و گران کنی تا سر خود نهان کنیخواجه لامکان تویی بندگی مکان مکندوش شراب ریختی وز بر ما گریختیبار دگر گرفتمت بار دگر همان مکنچون سر عشق نیستت عقل مبر ز عاشقان چشم خمار کم گشا روی به ارغوان مکنچون سر صید نیستت دام منه میان ره چونک گلی نمیدهی جلوه گلستان مکنغم نخورد ز رهزنی آه کسی نگیردش نیست چنان کسی کی او حکم کند چنان مکنخشم گرفت ابلهی رفت ز مجلس شهی گفت شهش که شاد رو، جانب ما روان مکنخشم کسی کند کی او جان و جهان ما بودخشم مکن ، تو خویش را مسخره جهان مکن بند برید جوی دل ، آب سمن روا ن نشد            مشعلههای جان نگر مشغله زبان مکنشیر چشید موسی از مادر خویش ناشتاگفت که مادرت منم میل به دایگان مکن باده عام از برون باده عارف از درونبوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکنهر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو ای تو بدیده روی من روی به این و آن مکناز تبریز شمس دین می رسدم چو ماه نوچشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن
    پاسخ:
    نمی تونم متنی رو که به جای زحمت تایپ کردن از یه جا کپی کردن و آوردن چسبوندن اینجا درست بخونم
  • و گر به قهر روی صد هزار سال ز من به عاقبت به من ایی که منتهات منم
  • نه انگار هنوز دست از سر گرانی ور نداشتی هنوزم تو گوشی لازم داری  هر وقت فرق چراغ و چراغدان رو فهمیدی درک می کنی که بجای دیدن کلمه کلام رو درک کنی کی بزرگ می شی تو پسر کی پانوشت : اگه گران سری رو کنار میزاشتی و دید دیدن داشتی می فهمیدی که چیزی که جلوی تو مست اشتر کف کرده دهان بوده ترکیب 3 تا شعر از جلاالدین بوده و نمی شده از یه جا کپی بشه من هنوز منتظر می مونم تا رها کنی و رها بشی  همه چیز رو زندگی کنی و بزرگ بشی
    اشتر مست او منم! خارپرست او منم..!شایدم تویی؟!!
    پاسخ:
    بماند
  • نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند که جوشش طپش و گرمی هوات منم
  • بیخیال  من می دونم تو چته تو هم می دونی من چی می گم کج و کوله حرف زدن رو بزار واسه اونایی که گوشاشون تشنه کلمس ( نشون به نشونه خواب دو شب پیشت ) نه اینکه مرا عقیق گرانی نه نه اینکه به بازی کودکانه و اصرار که منو می شناسی من واسه خدا هم پا نمی کوبم بحث حکم و امره و من مطیع مطاعم هر چند کلافه اطوار و سر گرانی کودکانت می شم اما خوب راه به سختیش حرمت پیدا می کنه  که اگر به من بود خیلی وقت پیش سیلی رو می نواختم که بپری از خواب خرگوشی و لی چه کنم که دست بستم و    .............. الغرض شاه نشسته در برت روی به خواجگان مکن
    پاسخ:
    متاسفم شوالیه ی بی یال و کوپال شاهتو نمی شناسم
  • خشم کسی کند کی او جان و جهان ما بود خشم مکن تو خویش را مسخره جهان مکن
  • گفتی چیزای جدید شدی اما دیگه فکر نمی کردم کارت کشیده به ناخن کشیدن های زنانه طعنه زدن اونم با این متانت و اون چشم ها ی دریده  جالبه نگران نباش می شناسیش دیر نیست
    پاسخ:
    خشم؟ دید دیدن رو هم فهمیدم چطوریه حالا این طعنه که می گی رو اما نمی فهمم. اصلا نمی دونم طعنه یعنی چی. اما نظرته دیگه. نمی  شه یا اینکه نمی خوام کاریش کنم.
    بزرگ بشم؟بزرگ بشم؟؟؟خیلی چیزا شدم و می شم اما این یکی...
  • گفت شهش که شاد رو، جانب ما روان مکن
  • انا هدینا سبیلا اما شاکرا اما کفورا باز از بالا حرف زدی  خواب ...... من.......... کجا می بینی خودتو  هانهنوز هم نمی فهمی  من نه گوش تو رو می خوام نه دهانت رو نزذیکی قرار به نزدیکی نبود و نیست  تفسیر    ....... تشبیه می خوای اخرشم بگو .................هیچیتو یا نمی فهمی حرف رو یا به نفهمی می شنوی از این دو حال خارج نیست  بهر حال امشبم گذشت هر وقت فقظ گوش شنیدن داشتی و هرزه دهانی نکردی خودم بر می گردم
    پاسخ:
    بهت کلید دادم. با خودت
  • روی او فتوا دهد کز کعبه بر بتخانه زن زلف او دعوی کند کاینک رسن بازی رسن
  • اینکه من رو بکنی دون کیشوت طعنست حالا چه به فهمی چه نفهمی اونجایی که باید ساکت باشی ساکت باش به مرتبه سخن گفتن هم جزو اون چیز های بود که من گفتم و تو نشنیدی یاغی مراتب که می فهمی پس مواظب کلامت باش یا گوش باش یا غلام حلقه بگوش تندی بکنی باز تویی و   خاکیه عمر جهد کردم که بتو  بی اسمی رو یاد بدم اخرش ازم اسم می خوای فقط یاد گرفتی نشخوار عدد بی عدد بکنی هیهاتاسم نداره که به اسم بشناسی ولی هر روز تو اون چشای کورت فریاد من بوده که اینک منم ملک مقرب گل الوده نجاست را که جز جل پاره پوششی نشاید و جز استر واره اویزی نباید سجد نخواهم کرد که مرتبت من دون انچنان نشده است که با حقارت بیامیزم حتی به حکم
    پاسخ:
    گم می کنی.گم کردی.نه گوشم. نه غلام حلقه به گوش. میان شاه من و شاه تو نزدیکی مثل من است و تو. مراتب می فهمم اما برا کسی که احترام رو هجی کنه نه ...! ساکت بودم به حفظ مراتب. به حفظ احترام. اما حالا می بینم این سکوت رو تفسیر کردی و تشبیه و باهاش خواب دیدی. که فکر کنم خیر بوده. جان کلام. به وقتش گوشم. به وقتش دهان.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی