Unknown
همسایه دست راستی من، خانم وایتمن، از صدای ویولن زدن همسایه دست چپی من،کریس، متنفر است. وقتی کریس ویولن میزند، خانم وایتمن با عصایش به دیوار اتاق من میکوبد. کریس چیزی از این جریان نمیداند. صدای عصا به خانه او نمیرسد.
در آسانسور را نگاه میدارم که خانم وایتمن سوار شود. داخل آسانسور با دردسر دور می زند تا واکرش روبروی در باشد.
می گویم: لابی؟
میگوید: اوهوم.
می گویم: این من نیستم که ویولن میزنم.
میگوید: میدانم.
می گویم: کریس است. همسایه کناری من. شماره ۱۱۱۱
می گوید: می دانم. ولی تو هم کم سر و صدا نمیکنی!
می گویم: معذرت میخواهم. سعی خواهم کرد که مزاحم شما نشوم.
می گوید: ولی آن پسر واقعن مزخرف میزند.
می گویم: بهتر نیست به خودش بگویید؟ شاید برود در سالن پایین تمرین کند.
چیزی نمیگوید. آسانسور میا یستد. آرام بیرون می رود.
کیسه های خرید را در اتاقک صندوقهای پستی روی زمین می گذارم. در کیفم دنبال کلید می گردم. کریس در صندوق پستی را میبندد. سلام میکنم.
کریس: سلام.
من: چه هوای خوبیه امروز.
کریس: اوهوم. کوپن خمیر دندون و خوشبو کننده زیر بغل. تو نمیخواهی؟
من: نه. برای من هم گذاشته ن.
کریس: خوبه .
من: خانم وایتمن، آپارتمان ۱۱۱۳ ، وقتی تو تمرین میکنی، خیلی عصبانی میشه. با عصا میکوبه به دیوار من.
کریس: درک. گور پدرش. مگه اون پتیاره گوشش هنوز میشنوه؟
من: حتمن. چون تا آرشه میکشی، شروع میکنه به کوبیدن به دیوار خونه من.
کریس: خدا رو شکر. من که چیزی نمیشنوم. وقتی ساز میزنم پاک کر میشم. فقط صدای سازم رو میشنوم.
من: خوش به حالت.
کریس: البته وقتی نمیزنم خوب میشنوم. تو هم کم سر و صدا نمیکنی!
من: معذرت می خوام. سعی میکنم ساکتتر باشم.
در آپارتمان ۱۱۱۲ را باز میکنم.
آیدا احدیانی