نامه هایشان
يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۸۹، ۰۷:۳۷ ب.ظ
آن ِ من....
آنِ من ، به منُ مامانُ گنچشک ها برده است
وشعر وجودش قافیه یی محال دارد
آنِ من 2% رماتیسم داردُ محبتُ صفا ....
آنِ من ، فرشته یی را مانَد
که دوبالِ سفید ندارد
و همیشه از کفش هایش ناراضی ست
آنِ من ، بابونه ایی را مانَد که راه می رود،
با غنچه ی زردِ دلش
کج راه می رود و پای چپش به پُشتِ پای راستش می گیرد،
وقتی حضورِ صمیمیِ عشق را حوالیِ خیابان احساس کند
آنِ من ، به گُلِ غریبی می ماند که در کرتِ پیاز روییده باشد
سفید با پنج برگِ کوچکش...
آنِ من ، اشکِ زنِ جوانی را می ماند،
به صورتِ پهنِ تاریخ،
در ابتدای آلبالویی تاریخ
آنِ من ، در همه ی عکس هایش
هارمونی و تعادل را حفظ می کند!