خوب بو بکش پدرجان

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۲۳
    254
  • ۰۱/۰۴/۱۳
    253
  • ۹۹/۱۲/۲۹
    249
  • ۹۹/۱۲/۰۹
    -
  • ۹۹/۱۲/۰۷
    248
  • ۹۹/۱۲/۰۵
    247
  • ۹۹/۰۹/۱۴
    245

برای خود خود خودش

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۷:۳۹ ب.ظ

 

ای نوش کرده نیش را بی خویش کن باخویش را 

باخویش کن بی خویش را چیزی بده درویش را

 

تشریف ده عشاق را پرنور کن آفاق را   

بر زهر زن تریاق را چیزی بده درویش را

 

با روی همچون ماه خود با لطف مسکین خواه خود           

ما را تو کن همراه خود چیزی بده درویش را

 

چون جلوه مه می کنی وز عشق آگه می کنی     

با ما چه همره می کنی چیزی بده درویش را

 

درویش را چه بود نشان جان و زبان درفشان      

نی دلق صدپاره کشان چیزی بده درویش را

 

هم آدم و آن دم تویی هم عیسی و مریم تویی     

هم راز و هم محرم تویی چیزی بده درویش را

 

تلخ از تو شیرین می شود کفر از تو چون دین می شود      

خار از تو نسرین می شود چیزی بده درویش را

 

جان من و جانان من کفر من و ایمان من          

سلطان سلطانان من چیزی بده درویش را

 

ای تن پرست بوالحزن در تن مپیچ و جان مکن   

منگر به تن بنگر به من چیزی بده درویش را

 

امروز ای شمع آن کنم بر نور تو جولان کنم       

بر عشق جان افشان کنم چیزی بده درویش را

 

امروز گویم چون کنم یک باره دل را خون کنم

وین کار را یک سون کنم چیزی بده درویش را

 

تو عیب ما را کیستی تو مار یا ماهیستی

خود را بگو تو چیستی چیزی بده درویش را

 

جان را درافکن در عدم زیرا نشاید ای صنم        

تو محتشم او محتشم چیزی بده درویش را

 

«جلال الدّین»

 

 

 

نظرات  (۲)

درویش را نباشد برگ سرای سلطانماییم وکهنه دلقی کاتش دران توان زد!
چیزی بده درویش را...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی