خوب بو بکش پدرجان

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۲۳
    254
  • ۰۱/۰۴/۱۳
    253
  • ۹۹/۱۲/۲۹
    249
  • ۹۹/۱۲/۰۹
    -
  • ۹۹/۱۲/۰۷
    248
  • ۹۹/۱۲/۰۵
    247
  • ۹۹/۰۹/۱۴
    245

Unknown

دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ب.ظ

وقتی گفتم :
«دوستَت می دارم»
می دانستم که شورش کرده اَم بر قبیله اَم
وَ به صدا در آورده اَم شیپورِ رسوایی را !

می خواستم تخت ستم را واژگون کنم
تا جنگل ها برویند و
دریاها آبی تر شوند
وَ آزاد گردند
تمام کودکان جهان !
اتمامِ عصرِ بربریت را می خواستم مرگ واپسین حاکم را !

می خواستم با دوست داشتن تو،
درِ تمام حرم سراها را بشکنم
وَ پستان زنان را
از بین دندان مَردان نجات دهم !

وقتی گفتم :
«دوستَت می دارم»
می دانستم که الفبایی تازه را اختراع می کنم ،
به شهری که در آن
هیچ کس خواندن نمی داند !
شعر می خوانم ،
در سالُنی متروک
وَ شرابم را در جام کسانی می ریزم
که یارای نوشیدنشان نیست !

وقتی گفتم :
«دوستَت می دارم»
می دانستم که هماره ،
بَربَرها را با نیزه های زهرآلود و
کمان های کشیده
در تعقیب خود خواهم یافت !
عکسم را بر دیوارِ خواهند چسباند
و اثرِ انگشتانم را در پاسگاه ها خواهند گرفت !


جایزه ی بزرگ به کسی می رسد
که سَرِ بُریده اَم را بیاورد
وَ چون پُرتقالی لُبنانی
بر سَردرِ شهر بیآویزد !
وقتی نامت را بر دفترِ گُل ها می نوشتم
می دانستم که مَردُم را در مقابل خود خواهم دید !
درویش ها وُ ول گردها را...


آنان که در ارثیه شان نشانی از عشق نیست ،
بر ضدِ من اند !
می خواهم واپسین حاکم را نابود کنم دولت عشق تو را برپا دارم !
می دانم که در این انقلاب ،
تنها گُنجشکان در کنارِ من خواهند بود !

 

« قبانی»

نظرات  (۷)

صلا مجبورم اعتراف کنم که دوستت می دارم
پاسخ:
شما قناری هستی برادر! شما کجا و گنجشک کجا؟؟؟:))
قالب جدید مبارک اخوی
پاسخ:
پرشین بلاگ ترکوند قالب قبلی رو
  • علیرضا آیت اللهی
  • سلام شعر بسیار زیبائی را انتخاب کرده اید . تصور می کنم این شعر را نه تنها جای دیگری خوانده ام بلکه به زبان  فرانسه اش را هم خوانده ام . در اینجا آیا مترجم یک اصفهانی است ؟ آیا خود شما یک اصفهانی هستید ؟ مهم این است که مترجم یک شعر خارجی چه کسی باشد ، منتقد داخلیش چه کسی باشد ، کسی که چنین شعری را پسندیده است ( شعرشناس) چه کسی باشد ... بدون شک کسی که این شعر را انتخاب کرده است در عالم جامعه شناسی و ادبیٌات و هنر شامٌه ای قوی دارد ، و... اعتماد به نفس در سطح اعلا . بیخود نیست که برسردرش کوبیده است : بو بکش پدرجان ...
    پاسخ:
    متشکرم پدرجان! خیلی لطف دارید. مترجم اثر ارومیه ای است!اما شاید در اصفهان کارش را انجام داده باشد!!
    اون بوف قیچ رو امشب دیدم خیلی خوبه :)
    پاسخ:
    منم؟
    صلا خان مثیکه واقعا دیگه "به ندرت حرف تازه ای پیدا می شه" ها؟
    پاسخ:
    صلا خان؟؟؟!
    همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر همه غوطه‌ها بخوردی همه کارها بکردی منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر همه نقدها شمردی به وکیل درسپردی بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر تو بسی سمن بران را به کنار درگرفتی نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر تو به مرگ و زندگانی هله تا جز او ندانی نه چو روسبی که هر شب کشد او بیار دیگر نظرش به سوی هر کس به مثال چشم نرگس بودش زهر حریفی طرب و خمار دیگر همه عمر خوار باشد چو بر دو یار باشد هله تا تو رو نیاری سوی پشت دار دیگر که اگر بتان چنین‌اند ز شه تو خوشه چینند نبدست مرغ جان را به جز او مطار دیگر
    حوای من بغضم کنایتی نبود شکوایه از نابکاری شیطان فریاد التماسم نه از برای هبوط که عرش و فرش یکیست در طلوع لبهایت خسران من همین تنها همین که من ملک مقرب بودم و .................. به هوای آدم سیب را فریب خوردم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی