Unknown
اگر دلیل دوستی ها صرفا دانش آدم باشد
کتاب خانه ها
شایسته ترین دوست در دوستی خواهند بود
زیرا پای دلت را لگد نمی کنند
و قندو چائی ات را هدر نمی دهند
وبه موقع ساکت اند
وبه موقع حرف می زنند
یادم می آید در ارومیه بودم
و روی تپه ها برای خودم می گشتم
هوا سرد بود اما باران نمی بارید.
آن روز
درست یا نادرست به دنباله ی همین مبحث
به نتایج نه چندان درخشانی رسیدم
ودر تنهایی خُرافی و بی پشتوانه ی خود دریافتم
که دلیل این ضعف، ناهماهنگی است
ناهماهنگی عمق قصه و ذهن مسطح راوی،
ناهماهنگی هوشیاری علم روانشناسی
وشلختگی ثبت احوالات
با تکراری ترین اصولی که
متعلق به دوران پارینه سنگی عمل ها
و ابتدایی ترین عکس العمل هاست.
ناهماهنگی بین تامل های خلاقانه و موثر
با حرکت های تند اداری!
ناهماهنگی بین شعور سخت و شهرت آسان!
ناهماهنگی بین بایدها و ندانستن ها!
دانستن ها و نتوانستن ها
و اضطرابی که دامنگیر همه ی عوامل عالی رتبه
ودون پایه ی یک کار است.
همان آیاهای ساده ی انسانی
که سالانه در دنیا در هیئت غول سکته،
هزاران نفر از برادران عیال وار ما را،
حداقل به سی سی یوها می فرستد.
ناهماهنگی بین خرج و درآمد.
ناهماهنگی بین ساندویچ های نامرغوب و انواع زخم معده ها!
ناهماهنگی بین چک و سفته های سرمایه
با دودی چشم های کودکانه ی من.
ناهماهنگی بین حقیقت و واقعیت!
ناهماهنگی بین توان هنرپیشه و شعاع بسته ی میزانسن.
ناهماهنگی بین وسعت میزانسن و ناتوانی هنرپیشه.
ناهماهنگی بین سینما و صنعت!
و خلاصه جمع بندی خرافی تر این که
پس سینماگرانی که می آیند
ودر دل این همه معضل،
اعتبار فرهنگی ما در هنر هفتم می شوند،
ابر مردانی هستند که تقدیر در سده،
مبعوثشان می کند
تا بیایند و بروند!
بدون این که قابل تکرار باشند.
و از این جا به بعد دیدم و می بینی که بحث جهانی می شود
کاش می دانستی منظورم چیست
تو می دانی؟
تکرار سبک هیچکاک یا برسون یا فلینی
به تماشاچیان سینما خدمت محض است
اما برای خود سینما هیچ سودی نخواهد داشت
از حافظ تا امروز
چندخروار غزل سروده شده است؟
شاید صدتا!
آن چه به عنوان غزل سروده شده است
مطمئنا به نفع شنوندگان و خوانندگان غزل بوده است
ونه به نفع خود غزل
و خوب که نگاه می کنی می بینی،
غزل منتظر یک ابرمرد است
تا بیاید و هشت حافظ را به نُه تبدیل کند
این جاست که به احترام نیما کلاه از سر برمی داریم
وبه ستایش شاملو همه از جا بلند می شویم...
وبه تماشای خانه دوست کجاست و سوته دلان و دستفروش،
احساس غرور می کنیم
و تومن مان را با اطمینان
روی میز رستوران ها کنار دلارها می کوبیم
وبا توجه به سن و سال فرهنگی بشر
پدرانه به چهارگوشه ی جهان سرک می کشیم
وبا همان احساس خدادادی پدرانه
که مرز و بوم نمی شناسد،
حافظان سینمای دنیا را تحسین می کنیم
و خوشحال می شویم
در روزگاری زنده ایم که
تارکوفسکی و برسون و فلینی زنده بوده اند...
کاکا حسین