خوب بو بکش پدرجان

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۲۳
    254
  • ۰۱/۰۴/۱۳
    253
  • ۹۹/۱۲/۲۹
    249
  • ۹۹/۱۲/۰۹
    -
  • ۹۹/۱۲/۰۷
    248
  • ۹۹/۱۲/۰۵
    247
  • ۹۹/۰۹/۱۴
    245

اعدام

سه شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۴:۵۴ ب.ظ


 

چوبه دار برپا می‌کنند، بیرون سلولم.
25دقیقه وقت دارم.
25 دقیقه دیگر در جهنم خواهم بود.
24 دقیقه وقت دارم .
آخرین غذای من کمی لوبیاست.
23 دقیقه مانده است.
هیچ‌کس نمی‌پرسد چه احساسی دارم .
22 دقیقه مانده است.
به فرمان‌دار نامه نوشتم، لعنت خدا به همه‌ی آن‌ها .
آه … 21 دقیقه دیگر باید بروم .
به شهردار تلفن می‌کنم، رفته ناهار بخورد .
بیست دقیقه دیگر وقت دارم .
کلانتر می‌گوید، پسر، می‌خواهم مردنت را ببینم.
نوزده دقیقه مانده است .
به صورتش نگاه می‌کنم و می‌خندم … به چشم‌هایش تف می‌کنم .
هجده دقیقه وقت دارم .
رییس زندان را صدا می‌زنم تا بیاید و به حرف‌هایم گوش بدهد.
هفده دقیقه باقی است .
می‌گوید، یک‌هفته، نه، سه‌هفته دیگر خبرم کن .
حالا فقط شانزده دقیقه وقت داری.
وکیلم می‌گوید‌، متاسفانه نتوانستم کاری برایت انجام دهم.
م م م … پانزده دقیقه مانده است .
اشکالی ندارد‌، اگر خیلی ناراحتی بیا جایت را با من عوض کن .
چهارده دقیقه وقت دارم .
پدر روحانی می‌آید تا روحم را نجات دهد،
در این سیزده دقیقه باقی مانده .
از آتش و سوختن می‌گوید‌، اما من حس می‌کنم که سخت سردم است .
دوازده دقیقه دیگر وقت دارم .
چوبه‌ی دار را آزمایش می‌کنند. پشتم می‌لرزد .
یازده دقیقه وقت دارم .
چوبه‌ی‌دار عالی است و کارش حرف ندارد.
ده دقیقه دیگر وقت دارم .
منتظرم که عفوم کنند … آزادم کنند .
در این نه دقیقه‌ای که باقی مانده .
اما این که فیلم سینمایی نیست، بلکه … خب، به جهنم .
هشت دقیقه دیگر وقت دارم .
حالا از نردبان بالا می‌روم تا بر سکوی اعدام قرار گیرم .
هفت دقیقه دیگر وقت دارم .
بهتر است حواسم جمع قدم‌هایم باشد و گرنه پاهایم می‌شکند .
شش دقیقه دیگر وقت دارم .
حالا پایم روی سکوست و سرم در حلقه دار …
پنج دقیقه دیگر باقی است .
یالا عجله کنید‌، چیزی بیاورید و طناب را ببرید .
چهار دقیقه دیگر وقت دارم .
حالا می‌توانم تپه‌ها را تماشا کنم‌، آسمان را ببینم .
سه دقیقه دیگر باقی مانده .
مردن، مردن انسان، به راستی نکبت‌بار است .
دو دقیقه دیگر وقت دارم .
صدای کرکس‌ها را می‌شنوم … صدای کلاغ‌ها را می‌شنوم .
یک دقیقه دیگر مانده است .
و حالا تاب می‌خورم و می ی ی ی ی روم م م م م ..

 

شل سیلور استاین

نظرات  (۴)

چرا نمیشه مثه گودر لایک زد؟
پاسخ:
نمی دونم
چقدر دردناک بود صحنه هایی که توصیف کرده بود. بیچاره چقدر در التهاب بوده
پاسخ:
البته هدف من این نبود
خب اگه Blondy بود نجاتش می داد!حیف
پاسخ:
آره
زجر کش شد حالا سر چی اعدامش کردن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی