Unknown
سه شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۰، ۰۱:۵۲ ب.ظ
میاد روبروم می شینه. من که نمی خوام چیز خاصی بگم. این اونه که شروع می کنه به حرف زدن.
-: دنیای خوبی نداری.
-: این طور فکر می کنی؟
-: بله.
-: جالبه.
-: شایدم خودت دوسش داری.
-: شاید.
-: می دونی چیه؟
-:نه!
-: واسه خودت یه دنیای غیر قابل توضیح داری. نه این که قابل توضیح نباشه ها! با تفکرات ما قابل توضیح نیست. انگاری از یه سیاره دیگه اومدی. توی دنیات اتفاقایی می افته که تو دنیای ما معمول نیست.
-: واقعاً؟
-: بله. و وقتی دهنتو باز می کنی که حرف بزنی این اتفاقا و داستاناتو جوری تعریف می کنی که با منطق ما جور در می آد و قابل باوره. به همین خاطره که ازت متنفرم!
چیزی نمی گم.