بیخیال تاریخ
جمعه, ۱۷ دی ۱۳۸۹، ۰۸:۵۹ ب.ظ
سکوت صدای گام هایم را بازپس می دهد
با شب خلوت به خانه می روم
گله ای کوچک از سگ ها بر لاشه ی سیاه خیابان می دوند
خلوت شب آن ها را دنبال می کند
و سکوت صدای گام هاشان را می شوید
من او را به جای همه برمی گزینم
و او می داند که من راست می گویم
او همه را به جای من برمی گزیند
و من می دانم که همه دروغ می گویند
چه می ترسد از راستی و دوست داشته شدن، سنگدل
برگزیننده ی دروغ ها
صدای گام های سکوت را می شنوم
خلوت ها
از باهمی سگ ها به دروغ و درندگی
بهترند
سکوت گریه کرد دیشب
سکوت به خانه ام آمد
سکوت سرزنشم داد
و سکوت ساکت ماند سرانجام
م.ا.ث