برای زرده ، اگه یادش بیاد
من خیلی چیزها می دانم
که می توانم برای دوستانم تعریف کنم.
می توانم
تعریف جامعی از گوش ماهی ها
و تفسیر جامعی از زاد و ولد خرس ها بدهم.
می توانم ثابت کنم که درختان گریه می کنند
و گنجشک ها
در ابتذال طاقت فرسای زمستان زندگی کوچکشان ،
خود را از شاخه ها می آویزند.
می توانم ثابت کنم که زندگی در سطح،
بر یک محور ثابت می چرخد.
می توانم زمستان را با صداقت لمس کنم،
بدون این که دکمه های کتم را ببندم.
می توانم ثابت کنم که بهار،
دامِ رنگارنگِ سال است.
تا با آن صیدِ سایرِ فصول را تور کند.
می توانم،
سه ساعت تمام درباره ی صبرِ لاک پشت ها،
نازک دلیِ فیل ها،
نجابتِ پنگوئن ها،
اجبارِ گرگ ها،
غریزه ی جنسی ِ ملخ ها
و حتا کروکی های جنگی و نرمِ زنبورهای ملکه صحبت کنم،
بدون این که هیچ کدام از دست هایم را
روی تریبون بکوبم
و با نگاه از شنونده هایم بخواهم
که هیجانِ خود را داد بزنند
تا من در آن غفلت،
نیم کوزه آب خورده باشم
من خیلی چیزها می دانم
که می نوانم برای دوست هایم تعریف کنم.