خوب بو بکش پدرجان

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۲۳
    254
  • ۰۱/۰۴/۱۳
    253
  • ۹۹/۱۲/۲۹
    249
  • ۹۹/۱۲/۰۹
    -
  • ۹۹/۱۲/۰۷
    248
  • ۹۹/۱۲/۰۵
    247
  • ۹۹/۰۹/۱۴
    245

نامه هایشان

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۸۹، ۰۸:۰۹ ب.ظ

 

تا از قافله ی بورس عقب نمانده باشند

در کسب امتیازهای ملّی

غرَضی نیست

مَرَضی نیست

حسادت نمی کُنم

به خداوندیِ خدا منظورم ارزانی اندیشه است

و بی اعتباریِ فکر!

یعنی پاسپورتی که بدون آن

کلاغ ها هم به جمع خود راهمان نمی دهند!

گرایش به ورزش - به عنوان یک روش سالم و سالم ساز

برای زدودن تنش ها از جانِ خسته و نومید -

شاید که عاقلانه ترین تصمیم باشد...

پس از این مبحث می گذریم تا نامه ی دیگر

که در حد و اندازه های این گرایش و گزینه باشد!

شاید بیلیارد برای مردم سوییس که در اوجِ رفاه

بیشترین امار خودکشی را دارند

بهتر از خواندنِ رُمانِ سقوطِ آلبر کامو  باشد!

دانشگاه هاروارد در برابر فیفاو فیلا کم آورده است!

سانترهای دیوید بکهام

از طرحِ بود و نبودِ شکسپیر قابل تأمل ترشده است!

ظاهراً هنوز سنی از عمر ِ بشر نگذشته است!

هنوز در حالِ تجربه ایم!

هیَجان آدم را می کشد

و جویدنِ آدامس از سکته جلوگیری می کند!

فرار از فلسفه و اندیشه

خود فلسفه ی جدیدی ست که تازه راه افتاده است!

شاید.....

ساعت شش و دوازده دقیقه است!

چشمانم تار می بینند!

برای خودم چای می ریزم

تا همه ی هوش و حواسم را متوجه کلاغی کنم

که ما را در هیبتِ انجیری خورده بود...

چاییم را بخورم....

 

آنِ من! روزی که از چاپِ مقاله ات حرف می زدی

انگشتانِ لاغر و ضعیفت گوشه لباست را می فشرد

و نگاهت از سطحِ ناخودآگاه به بالا می رفت!

همین حالت را هم به وقت شعر خواندنِ خودم

و گوش دادنِ تو در تو دیده ام!

بیا یک روز به قبرستانِ نیچه برویم

و رویِ مزارِ نیچه دو دسته گُلِ بابونه بگذارم

وبگوییم: ما از دیارِ زردشت می آییم!

پیامبری که خدایش هرگز نمی میرد!

بدتر از هیتلر بمبارانمان خواهد کرد

که آتش مردنی ست!

...چشمانم به زحمت کلمات را تشخیص می دهند

به سرعت دارم در سیاه چالِ تکلّف سقوط می کنم

هرچه از نیچه و زردشت نوشته ام پس می گیرم

و به جایش سیگاری روشن می کنم

تو به جایِ سیگار پسته بشکن

یا آب پرتقال بنوش تا سالم زندگی کنی

بالشم بویِ مرغِ مردار می دهد

بالشِ تو چه طور؟

جمله ی سفر به آلمان و رفتن به قبرستان و

گُلِ بابونه و قبرِ نیچه و حرف های زردشت  را خط بزن...

برایم دُعا کن!

چشمانِ تو گُلِ آفتابگردانند!

به هر کجا  که نگاه کنی

خدا آن جاست

هزارمین سیگارم را روشن می کنم...

پس چرا سکته نمی کنم؟

نمی دانم....

 

 

 

 

نظرات  (۱۰)

  • روزگار نیمه خاص فرناز
  • منظور از دو نقطه های نوشته ات چی بود؟
    پاسخ:
    چی بگم والله. نوشته مال من نیس.مال یه بنده خداس که دستشم از دنیا کوتاهه. حالا ازش می پرسم شاید جواب داد.
  • روزگار نیمه خاص فرناز
  • منظور از دو نقطه های نوشته چی بود؟
    سلام به این وبسایت سر بزن حتما  http://rendebazari.comبعد التحریر z and k اشتراک کمال و زرده حالا خودت ببین چی می شه
    پاسخ:
    چیزی دستگیرم نشد
    ژنه من رسالتم انجام دادم
  • روزگار نیمه خاص فرناز
  • خب دیدم مال کدوم بنده خداییه که اتفاقاَ دستشم از دنیا کوتاهه.اما تویی که داری نوشته اون بنده خدا رو تو بلاگت میذاری باید دقت داشته باشی.مساله به این مهمی؟؟؟غیر قابل چشم پوشی
    پاسخ:
    مساله ی به این مهمی با سه تا علامت سئوال؟ می پذیرم ما من هم نظر خودمو دارم که تو این مورد دخالتش نمی دم. من کاملاَ دقت داشتم ما تو رعایت امانت که از خودم چیزی اضافه نکنم که دودسته بشه.اما نتیجه گیری نمی کنم.
    و فاصله تجربه ای بیهوده است...یعنی چی؟آخ یعنی چی؟
    پاسخ:
    اونو نمی دونم ولی آخ احتمالا یعنی آقا خرسه
    ژنرال به همون سگ ها سوگند که کذب محضه.اصلاَ هیچ رسالتی انجام نداد این بشر.به غیر ازینکه با کچل خان جلو چشم اونم از درگاه وبکام انل زدن و حرکات عجیب الحلقوم انجام دادن. حتا دریغ از یه لیوان پلاستیکی دوغ!!!!فک کنم 15 بار انل زدن.
    من همین که تورو از غار درآوردم خودش رسالته دیگه ای خدا تو و اون کچل ابله رو نیامرزه که با این 15 پدر منو درآوردیت آقا تمام شد دیروز ساعت   15    ،   15 بار قضیه تمام شد
    بابا به پیر به شیر به اصلن به زیتون قسم شعر رو نباید معنی کرد!!!بابا ژنرال شما یه چیزی بگو.این مرحوم شعر نگفته که من بیام نقطه هاشو ترجمه کنم.
    اون شب بعد از 15 بار انل و این حرفا فهمیدم که چی داشتی بلغور می کردی.خوب حالا زنده ای؟پ.ن.: واسه آدم (کسره) لیوان بدست که خاطره از اونور تعریف نمیکنند.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی