خوب بو بکش پدرجان

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۲۳
    254
  • ۰۱/۰۴/۱۳
    253
  • ۹۹/۱۲/۲۹
    249
  • ۹۹/۱۲/۰۹
    -
  • ۹۹/۱۲/۰۷
    248
  • ۹۹/۱۲/۰۵
    247
  • ۹۹/۰۹/۱۴
    245

 

من چگونه به برنارد بگویم که مرد بیابانی همیشه با سایه اش زندگی می کند. که هرجا می رود سایه اش را سمت راستش  دارد ، یا سمت چپش. که هرجا می رود یا به دنبال سایه اش می رود یا سایه اش را به دنبال می کشد. که تنها یک لحظه ، فقط یک لحظه ، بی سایه می شود: عدل ظهر! وقتی تیغِ آفتاب درست به فرقِ سر می کوبد.

تازه در این لحظه هم تنها نیست. مردِ بیابانی تنها ثروتش سایه ی اوست. می نشیند ، با او می نشیند. می ایستد ، با او می ایستد. صبح که می شود عظمتِ او را امتداد می دهد تا مغربِ جهان. عصر که می شود غروبِ او را امتداد می دهد تا مشرقِ جهان. چه کسی این همه وفادار است؟ این چنین رفیقی را تیغِ آفتاب که به فرقِ سر بکوبد رهاش می کنی بسوزد؟ می بینی هی مچاله می شود در خود. می بینی به پات می افتد. راه می دهی که از زیرِ ناخن پاها نشت کند در تو. طبیعتت شده که این کمترین کارِ توست در قبال او. خوب که به قالب تنت در تو نشست تیغِ آفتاب هزیمت کرده است. پس، آرام آرام از زیرِ ناخنِ پاها خودش را می کشد بیرون. امّا اگر نکشید؟

 

 

از« همنواییِ شبانه ی ارکستر چوب ها» نوشته رضا قاسمی 

 

 

نظرات  (۶)

میگم ولی واقعا آدام بوده هااااااااااااااااااااا.
پاسخ:
کی؟
آدم
من عاشق برناردم. مونس یه آدم تنها همون سایه شه. اینجا پاک کن نقش چی رو بازی میکرد؟
پاک کن یعنی کلینر!نقش مفتش شیش انگشتی رو ایفا می کنه!برنارد خیلیم آدم مهمّی نیس ها!درست مثل من! همین الآن!
راستی ژنرال این آدم تو رو یاد چی میندازه؟
سلام صلابت ایمیل زدم جوابش رو میخوام زوووووووووووووووود!لطفا.راستی از لر مهندس چه خبر؟ فاینالی فوق مهندس شد یانه؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی